آیه 40 سوره مریم
<<39 | آیه 40 سوره مریم | 41>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تنها ماییم که (پس از فنای خلق و انتقالشان به عالم آخرت) زمین و اهلش را وارث میشویم و همه به سوی ما بازگردانده خواهند شد.
یقیناً ماییم که زمین و همه کسانی را که روی آن قرار دارند به میراث می بریم و [همه] به سوی ما بازگردانده می شوند.
ماييم كه زمين را با هر كه در آن است، به ميراث مىبريم و [همه] به سوى ما بازگردانيده مىشوند.
هر آينه ما زمين و هر كه را بر روى آن است به ارث مىبريم و همه به نزد ما بازگردانده مىشوند.
ما، زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند، به ارث میبریم؛ و همگی بسوی ما بازگردانده میشوند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«نَرِثُ»: به ارث میبریم. مراد این است که اموال مردمان و خود ایشان، جاویدان نیست و مالک اصلی خدا است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ «39»
و آنان را از روز ندامت و حسرت بترسان، آن هنگام كه كار (از كار) بگذرد (و همه چيز پايان يابد) در حالى كه (اكنون) آنان در غفلتند و ايمان نمىآورند.
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ «40»
تنها ماييم كه زمين واهلش را به ارث مىبريم و (همه) به سوى ما بازگردانده مىشوند.
نکته ها
كليد همهى بدبختىها، غفلت است. غفلت از خداوند، غفلت از معاد، غفلت از آثار و پيامدهاى گناه، غفلت از توطئهها، غفلت از محرومان، غفلت از تاريخ و سنّتهاى آن و غفلت از جوانى و استعدادها وزمينههاى رشد.
جلد 5 - صفحه 270
مشابه اين آيه، در مواردى از قرآن به چشم مىخورد، از جمله:
الف: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» «1» همهى مردم، فانى مىشوند و تنها ذات خداوند صاحب جلال و منعم باقى است.
ب: «وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2» ارث آسمانهاو زمين تنها از خداست.
يكى از نامهاى قيامت «يَوْمَ الْحَسْرَةِ» است. حسرت بر فرصتهاى از دست داده و سرمايههاى تلف شده.
پیام ها
1- يكى از وظايف انبيا، انذار است. «وَ أَنْذِرْهُمْ»
2- هر كارى مىتوانيد، در دنيا انجام دهيد كه در قيامت، كار از كار گذشته است. «قُضِيَ الْأَمْرُ»
3- غفلت زمينهى كفر است. «فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ»
4- مرگ در حال غفلت و بىايمانى، مايهى حسرت است. «فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ»
5- دارايىها سبب غفلت، و غفلت سبب كفر است. «فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ»
«1». الرحمن، 26- 27.
«2». حديد، 10.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ (40)
آنگاه بر طريق وعظ و تذكير مىفرمايد:
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ: بدرستى كه ما ميراث بريم زمين را. وَ مَنْ عَلَيْها:
و هر كه را بر روى زمين است، يعنى همه را فانى سازيم، پس هيچكس باقى نماند بر زمين كه مالك و متصرف باشد غير از ذات يگانه ما و ملك و ملك همه به ما راجع شود. على بن ابراهيم قمى فرمايد: هر چيزى را كه خداوند خلق فرموده، ميراث برد آن را خدا روز قيامت «2». يا با فنا و اهلاك، احاطه كنيم به همه زمين و هر كه برآنست، و به همه وارثيم چنانكه وارث در تمام ارث تصرف كند. و ذكر «ارث» بر طريق تشبيه است، يعنى چنانكه ملك موروث منتقل به وارث مىشود و به تصرف او در مىآيد، همچنين بعد از مردن، جميع مكونات در
«1» تفسير قمى ج 2 ص 50.
«2» تفسير قمى، ج 2، ص 51.
جلد 8 - صفحه 185
تحت تصرف ما باشد و هيچكس نماند كه دعوى آن كند. وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ: و به سوى ما رجعت كنندگانند بعد از مرگ، يعنى بجائى كه غير ما مالك امر و نهى نباشد و آنجا جزا و سزا بر وفق اعمال به ايشان رسانيم.
(قصه چهارم حضرت ابراهيم).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ (37) أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (38) وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ (39) إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ (40)
ترجمه
پس اختلاف نمودند فرقهها از ميان آنها پس واى مر آنانرا كه كافر شدند از حضور روزى بزرگ
چه شنوايند آنها و چه بينا روز كه ميآيند نزد ما ولى باشند ستمكاران امروز در گمراهى آشكار
و بيم ده آنها را از روز حسرت چون تمام شود كار با آنكه آنها در غفلتند و آنان ايمان نمىآورند
همانا ما ميراث بريم زمين را و هر كس بر آنست و بسوى ما باز ميگردند.
تفسير
- حزب جماعتى را گويند كه منفرد باشند بعقيده و مسلكى و ظاهرا نصارى بعد از حضرت عيسى يعنى عروجش بآسمان در باره او اختلاف نمودند بعضى گفتند او پسر خدا بود و ملحق بپدر شد و بعضى گفتند خدا بود چندى هبوط بزمين نمود و بعد عروج بآسمان كرد و بعضى گفتند بنده خدا بود و پيغمبر و روح او و يهود گفتند ساحر و كذّاب بود و متولّد از يوسف نجّار پس هم مردم اختلاف نمودند هم نصارى و هم اختلاف از ميان آنها برخاست چون يك دسته ثابت بر قول حق بودند و هم اختلاف در ميان آنها بود چون گفتهاند كلمه من زائده است در هر حال واى يعنى عذاب شديد ثابت و لازم است براى كسانيكه كافر شدند بخدا و حضرت عيسى كه نشناختند او را بمقامى كه داشت و در حقّ او افراط و تفريط نمودند مانند
جلد 3 صفحه 474
آن دو دسته از نصارى و يهود از مشاهده و معاينه و شهود و حضور آنها در روز بزرگ كه قيامت كبرى است براى حساب اعمال و جزاء كردارشان چه قدر شنوا و بينايند در آنروز چون پردهئى و حجابى نيست ولى امروز در امر چنين پيغمبر اولو العزمى فكر نمىكنند و ظلم ميكنند بخودشان و او كه از قدر او تجاوز ميكنند يا در حقّ او تقصير مينمايند و در وادى ضلالت و گمراهى متحيّر و سرگردان ميمانند با آنكه اگر قدرى نظر و اجتهاد نمايند خوب قدر و حقّ او را درك ميكنند كه همان پيغمبر اولو العزم و روح اللّه است نه آنكه پسر يا شريك خدايا العياذ باللّه خدا است و بيم ده اى پيغمبر كفار را از روز حسرت خوردن و ندامت بردن بدكار از كار بدش و نيكوكار از كمى كار خوبش كه آن روز قيامت است وقتى كه مردم از حساب اعمال فارغ شوند و اهل بهشت و دوزخ تعيين گردد و كار تمام شود كه ديگر حسرت و ندامت فائده نداشته باشد چون جهنّمى بگويد چرا كارى كردم كه مستحق جهنّم شدم و بهشتى بگويد چرا كارى نكردم كه بيش از اين مستحق ثواب شوم با آنكه آنها تا در دنيا هستند سر گرم بهوى و هوسند و در غفلت از چنين روز كه در پيش دارند ميگذرانند و آنها معتقد بآنروز و نبوّت تو نيستند تا بدستورات تو عمل نمايند براى اصلاح حال خودشان و تهيّه توشه آخرت در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه روز حسرت روزى است كه مرگ را ميآورند و سر ميبرند و ظاهرا اشاره بحديثى است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و صادقين عليهما السلام در كتب عامّه و خاصه نقل شده كه وقتى اهل بهشت داخل بهشت و اهل جهنّم داخل جهنّم شدند مرگ مصوّر ميشود بصورت قوچ سياه و سفيدى و ميآورند آنرا در بين بهشت و جهنّم نگاه ميدارند و منادى از جانب خداوند ندا ميكند اى اهل بهشت و اى اهل جهنّم بيائيد و نگاه كنيد و آنها ميآيند و نگاه ميكنند و ميشناسند آنرا كه مرگ است و مصوّر باين صورت شده بعد او را ذبح ميكنند و ميگويند اى اهل بهشت هميشه هستيد و مرگ نيست و اى اهل جهنّم هميشه هستيد و مرگ نيست پس اهل بهشت بقدرى خوشحال ميشوند كه اگر مرگ بود از شدّت فرح ميمردند و اهل جهنم نعرهاى ميكشند كه اگر مرگ بود از غصّه ميمردند و قيامت وقتى بر پا ميشود كه تمام مردم مرده باشند و كسى متصرّف در زمين جز خدا نباشد چون وارث كسى است كه بعد از مردن كسى بماند
جلد 3 صفحه 475
و اموال او را تصرّف نمايد يا با او پايدار باشد و خداوند با زمين و اهل آن بهر دو معنى وارث است و همه در خاتمه امر باو رجوع و بازگشت مينمايند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَ مَن عَلَيها وَ إِلَينا يُرجَعُونَ (40)
محققا ما خودمان ارث ميبريم زمين را و هر كس بر روي زمين باشد و بسوي ما است بازگشت آنها كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الإِكرامِ الرحمن آيه 26.
(آنكه نمرد است و نميرد تويي
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 40)- این آیه به همه ظالمان و ستمگران هشدار میدهد این اموالی که در اختیار آنهاست، جاودانی نیست همان گونه که حیات خود آنها هم جاودانی
ج3، ص91
نمیباشد، بلکه وارث نهایی همه اینها خداست، میفرماید: «ما زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند به ارث میبریم و همگی سر انجام به سوی ما باز میگردند» (إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم